کلبه ء جنگلی
ساعت 12:55 صبح پنج شنبه 86/8/24
مدیتیشن حالتی از بی ذهنی است.
حالتی است از آگاهی بی اندازه خالص. در حالت عادی آگاهی مملو از زباله است، درست مانند آینهای که با غبار پوشیده شده باشد. ذهن همواره پر است از هیاهوی افکار در حال گذر، آرزوها، خاطرهها و هیجانها که همگی در حال عبور هستند، واقعاً که یک هیاهوی دائمی در ذهن وجود دارد. حتی در زمانی که شما در خواب هستید مغز در حال فعالیت است، به همین دلیل است که شما خواب می بینید. ذهن هنوز در حال فکر کردن است.هنوز اسیر نگرانیها و دل مشغولیهاست. در حال آماده شدن برای فرداست. یک آمادگی پنهانی و مخفیانه برای فردا در حال رخ دادن است. در صورتی که مدیتیشن نکنید این حالت در شما اتفاق میافتد که درست نقطهء مقابل مدیتیشن است. زمانی که افکار و آرزوها به ذهنتان هجوم نیاورند، هیچ فکری به وجود نیاید و هیچ آرزویی شکل نگیرد آنگاه شما واقعاً آرام هستید و این آرامش همان مدیتیشن است.تنها در این آرامش است که مراقبه شناخته می شود در غیر این صورت شما هرگز نمی توانید با ذهنی مغشوش به مدیتیشن دست پیدا کنید، چون ذهن همواره در تلاش است تا به تنهایی وجود داشته باشد. با کنار گذاشتن افکار، آرام بودن، بیاعتنایی به ذهن و با مشاهدهی افکاری که با آنها هویت می گیرید و رها کردن این اندیشه که چه هستید، می توانید مدیتیشن درک کنید. مدیتیشن پی بردن به این مطلب است که من ذهن نیستم. وقتی که این آگاهی آرام آرام در وجودتان عمیق و عمیقتر گردد، آنگاه لحظات بزرگی در زندگیتان به وجود می آیند. لحظات سکوت، لحظات فضای خالص، لحظات وضوح، لحظاتی که هیچ چیز در درونتان در تلاطم نیست و همه چیز آرام است. در آن لحظات آرم شما قادر به درک کیستی خودتان هستید و راز هستی را در مییابید. هر وقت که مدیتیشن حالت طبیعی و همیشگی شما بشود روزی شگفت انگیز به وجود می آید، روزی پر از نعمتهای بزرگ. ذهن چیزی غیر معمول است که هرگز حالت طبیعی شما نیست، اما مدیتیشن حالتی طبیعی است که هم اینک در شما وجود ندارد. بهشتی گم شده است که میتوانید دوباره آنرا بیابید. به چشمان کودکان نگاه کنید، آرامش و معصومیت فوقالعادهای را خواهید دید ولی او باید به جامعه ملحق شود، باید یاد بگیرد که چگونه فکر کند، چگونه حسابگری باشد، چگونه دلیل بیاورد و چگونه بحث کند. او مجبور است لغات، زبان و مفاهیم را یاد بگیرد و آرام آرام ارتباط خود را با آن معصومیت درونی از دست می دهد. حالا دیگر جامعه او را آلوده کرده است. او جزء موثری از این مکانیسم شده است. همهی چیزی که به آن احتیاج داریم این است که یک بار دیگر آن فضا را بدست آوریم. شما قبلاً هم آنرا تجربه کرده بودید به همین دلیل هنگامی که برای اولین بار با مدیتیشن آشنا میشوید شگفت زده خواهید شد چون احساس عجیبی در وجودتان برانگیخته میشود. گویی که قبلاً هم آنرا میشناختید، تنها آنرا فراموش کرده بودید، ولی اگر بتوانید مجدداً آنرا بیابید متعلق به شما خواهد شد. در حقیقت نمی شود آنرا گم کرد فقط می توان آنرا به فراموشی سپرد. در ابتدا ما به صورتی مراقبه وار به دنیا می آییم و سپس فکر کردن را می آموزیم، ولی ذات حقیقی ما جایی در عمق وجودمان مخفی باقی می ماند. ¤ نویسنده: نادر
ساعت 12:45 صبح دوشنبه 86/8/21
¤ نویسنده: نادر
3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
خانه
:: بازدید امروز ::
:: بازدید دیروز ::
:: کل بازدیدها ::
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: اوقات شرعی ::
::وضعیت من در یاهو ::
:: خبرنامه وبلاگ ::
|